- عبوسی کردن (بِ اَ تَ)
اخم کردن. ترش روئی کردن. ابرو درهم کشیدن
معنی عبوسی کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- عبوسی کردن
اخم کردن ترشرویی کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(نِ دَ)
لغت نامه دهخدا
زن گرفتن. (ناظم الاطباء). همسر اختیار کردن. (فرهنگ فارسی معین). ازدواج. عرس، شوی کردن دختر. ب خانه شوی رفتن دختر یا زن.
- امثال:
عروسی نکرده بچه در گهواره خواباندن، نظیر: گاو یا خر نخریده آخر بستن. چاه نکنده منار دزدیدن. (فرهنگ عوام)
- امثال:
عروسی نکرده بچه در گهواره خواباندن، نظیر: گاو یا خر نخریده آخر بستن. چاه نکنده منار دزدیدن. (فرهنگ عوام)
